English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5897 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
retrofit U بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
retrofit U وسیله یا امکانی که به سیستم اضافه میشود.تا آنرا بروزکند
action U عمل انجام شده
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U اثر
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U لیست امکانات
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U انجام کاری
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
out of action U غیر فعال
out of action U خراب
out of action U خارج ازنبرد
course of action U روش انجام کار
course of action U راه کار
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
immediate action U عکس العمل فوری
right of action U حق ترافع
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
right of action U حق اقامه دعوی
appropriate action U اقدام مقتضی
self action U عمل فی نفسه
self action U خود عملی
out of action U از نبرد خارج شده
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
immediate action U عملیات فوری
action U جنبش حرکت
action U جریان حقوقی تعقیب
action U گزارش وضع
action U عمل
action U کار
action U بازی
action U کردار
action U تمرین
action U سهم سهام شرکت
action U اقامهء دعوا
action U جریان
action U جدیت
action U رفتار
action U اشاره
action U تاثیر اثر جنگ
action U نبرد
action U پیکار
action U اشغال نیروهای جنگی
action U فعل اقدام
action U طرز عمل
action U فرمان حاضر به تیر
action U جنبش
action U عملیات جنگی
action U عامل
action U جنگ عملیات
action U کار اقدام
action U اژیرش
action U اقدام
action U جنگ
action U کنش
preventive action U اقدامات تامینی
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
quick in action U جلد
quick action U عمل ضربتی انی
preventive action U اقدامات احتیاطی
quick action U عمل انی ماسوره
quantum of action U کوانتوم اثر
quantum of action U ثابت پلانک
quantum of action U کوانتوم کنش
quantum of action U مقدار اثر
quick in action U چابک
prepare for action U حاضربه جنگ کردن
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
locking action U اثر سدکنندگی
local action U تخلیه موضعی باتری
impact action U اثر انفجار
impact action U عمل ترکش
legal action U اقدام قانونی
killed in action U کشته
killed in action U کشته جنگی
killed in action U تلف شدن در جنگ
inductive action U اثر القاء
impluse action U انتخاب شماره
mass action U عمل کلی
mass action U قانون اثر جرم
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
possessory action U دعوی مالکیت
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action U طرح عملیات
personal action U دعوی شخصی
personal action U دعوی منقول
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
zone of action U منطقه عملیات یکان
mine action U عمل کردن به صورت مین
mine action U عمل مین
impact action U عمل انفجار نیروی ترکش
speed of action U سرعت حرکت
He is a man of action. U مردعمل است
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action U عملوکارصنعتی
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind U حرکتجریانباد
action lever U اهرم حرکتدستگاه
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
speed of action U درجه تندی
speed of action U سرعت انتقال
speed of action U زرنگی [چابکی]
speed of action U چالاکی
speed of action U چابکی
speed of action U فرزی
speed of action U تندی
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action U دعوی ایذائی
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action U بکاربرانگیختن
reflex action U عمل غیر ارادی
recourse action U رجوع به دادگاه
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action U دعوی غیر منقول
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
radius of action U شعاع عمل
scene of action U صحنه عملیات
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action U اموال دینی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U عمل شوک
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action U عمل غافلگیری
quick in action U فرز
civil action U دعوی مدنی
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
angle of action U زاویه عمل
action tendency U گرایش به عمل
action system U نظام عمل
action station U وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station U محل جنگ
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action statement U دستورالعمل اقدام
automatic action U ناهشیارکاری
biocidal action U عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
civic action U امور عام المنفعه
civic action U عملیات مردم یاری
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action U حق بالقوه
chos in action U حق دینی
characteristic action U عامل مشخصه
capillary action U اثر مویینگی
bringing an action U اقامه دعوی
action research U پژوهش عمل نگر
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action for cancellation U اقدام به ابطال
action for cancellation U اقدام به لغو
action for avoidance U اقدام برای لغو
action deferred U تامل در به کار بردن جنگ افزار
action deferred U تامل در عملیات
action cuttent U پتانسیل عمل
action at low U اقدام قانونی
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
abrasive action U اثر سائیدگی
action front U حاضر به تیر
action in personam U دعوی بر علیه شخص
direct action U مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
action potential U پتانسیل کار
action potential U پتانسیل عمل
action post U هدف در سمت چپ یا راست
action period U دوره کنش
action parameters U پارامترهای عملیاتی
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
action noun U اسم مصدر
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
abrasive action U اثر سایش
action principle U اصل کنش
end action U عمل پایانی
fuze action U عمل ماسوره
delayed action U وسیله با عمل تاخیری تاخیری
delayed action U با ماسوره تاخیری
delaying action U عملیات تاخیری
delaying action U عمل تاخیری
flexture action U اثر خمیدگی
field of action U میدان اثر
disciplinary action U تنبیه انضباطی
divert action U عملیات مخالف
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
Recent search history Forum search
2عدم هماهنگي
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
0implication
0پیامی در یک گروه خبری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com